بچه سنجاب داشت های های گریه می كرد.
مامان سنجاب رفت كنار سنجاب نشست و گفت: پسرم چرا گریه می كنی؟ سنجاب كوچولو اشك هایش را پاك كرد و گفت: آخه من هیچ دوستی ندارم ...