گربه ی نازنازی یك توپ براق داشت و با آن بازی می كرد.
زرافه به گریه ی نازنازی گفت: بیا با هم بازی كنیم. آنها بازی كردند و خسته شدند. گربه دیگر دلش نمی خواست بازی كند ولی زرافه دلش می خواست همچنان با توپ گربه بازی كن