در زمان های قدیم در شهری دور مرد درستكار و مهربانی زندگی می كرد. این مرد بسیار مهمان نواز و دستگیر بود و دیگران به او احترام زیادی می گذاشتند. روزی پیرمردی روستایی به شهر آمده بود. مرد مهمان نواز او را دید و بعد از مدتی دوستان خوبی با هم...
این داستان با زبانی ساده و روان به كودكان می آموزد كه پاسخ جوانمردی را با ناجوانمردی ندهند. * داستان «مهمان نوازی» از كتاب «مثنوی معنوی مولانا» انتخاب شده است.