سار و شیما با هم دوست بودند. یك روز كه سارا به خانه ی شیما رفته بود یك گلدان بزرگ گل دید.
شیما گفت كه این گلدان را پدرم برایم خریده. سارا هم دوست داشت یك گلدان گل داشته باشد. او از پدر و مادرش خواست تا یك گلدان بزرگ پر گل برایش بخرد ...