جلد ۲ آرچی با پدر به رستوران می روند.
شب است و رستوران پر است از مشتری هایی كه در حال خوردن و آشامیدن است. در آن ساعت از شب این همه شلوغی برای آرچی جالب و عجیب است. آنها از رستوران بیرون می آیند. آرچی منتظر است تا پدرش به ایستگاه برود ...