مردی بو دكه دخترش می خواست ازدواج كند، به همین دلیل تمام اقوام و دوستانشان را به عروسی دعوت كرده بودند. كیور جوانی بود كه می خواست از روستای دیگری به جشن عروسی برود. در راه به پیرمردی رسید. آنها تصمیم گرفتند كه بفیه راه را با هم بروند...
این داستان كه از كشور ویتنام است با زبانی ساده و روان به كودكان می آموزد كه در پذیرش مسائل، زود باور نباشند و سخنان و مطالب منطقی را در زندگی بپذیرند.