جلد 19 ساعت یازده شب است. جیب و پدر در تاكسی منتظر آرچی اند.
آرچی زود آماده می شود تا به آنها برسد. گروه سه نفره، این بار هم برای نجات دنیا ماموریتی تازه دارند. پدر در اغذیه فروشی بارنی توقف می كند و جیب، با سرعت پیاده می شود تا یك ساندویچ تن برای خودش ...