گرگ كه یك چشم اش را در مبارزه با آدم ها از دست داده خیلی عصبانی است.
پسرك كه نامش آفریقا است، هر روز به باغ جانورشناسی می اید و دلش می خواهد گرگ را از نزدیك ببیند. اما هفته ها می گذرد و گرگ فقط می رود و می آید بدون آن كه بایستد. اما یك روز گرگ حوصله اش سر می رود ...