مریم از مدرسه به خانه آمده بود. خواهرش سارا، سرما خورده بود و اشتهایی برای غذا خوردن نداشت. مادر هم مدام مراقب سارا بود و به مریم تذكر می داد كه سر و صدا نكند. اما سارا خسته شده بود و حوصله اش سر رفته بود...
این داستان با زبانی ساده و روان به بازیگوشی های دوران كودكانه اشاره دارد.