دریاچه آبی بود. توی دریاچه پر بود از قوهای سفید.
اما یك قوی سیاه هم در دریاچه بود. قوی سیاه از رنگش ناراحت بود. او خیلی تنها بود. قوی سیاه فكر می كرد چون پرهایش كثیف است سیاه شده ...