مگی با رسیدن عید كریسمس به فكر خرید هدیه ای برای همسرش جیم می افتد. او خیلی وقت پیش در نظر داشت برای ساعت همسرش یك زنجیر زیبا بخرد چرا كه جیم آن ساعت را خیلی خیلی دوست داشت.
مگی شب عید در حالی به خانه بر می گردد كه بسته كادوپیچی شده ای در دستش بود و درون آن هم زنجیری بود كه برای ساعت دوست داشتنی جیم خرید بود. مگی از آخرین پله ها هم بالا می رود و در را كه باز می كند، ...