این كار خیلی بده كه هركسی بخاطر چیزهایی كه بلده و یاد گرفته، فكر كنه از همه برتر و بالاتره. توی این داستان مرد نحوی نتیجه این اشتباهش رو میبینه و متوجه میشه كه چه كار بدی انجام داده.
ماجرا از این قرار است كه مردی نحوی برای انجام كاری به سفر دریایی میرود و به كشتی ای می نشیند. پس از ورود به كشتی بلافاصله شزئع یه فضل فروشی می كند. نحوی با غرور از كشتی بان می پرسد كه تو هیچ نحو ...