تولد مار بوا شده بود. او همه ی دوستانش را دعوت كرده بود.
دوستان مار بوا هر كدام یك هدیه برایش آورده بودند. یكی پیانو، یكی دستكش، یكی عینك آفتابی. ولی انگار هیچ كدام از هدیه ها به درد مار بوآ نمی خورد. برای همین هم او خیلی ناراحت بود. اما سوسك برایش یه ...