محمد داشت به آسمان نگاه می كرد كه یك گنجشك دید كه داشت با غذا با لانه می رفت.
محمد وقتی دقت كرد دید كه یك جوجه گنجشك توی لانه بود. مادر محمد كوچولو پسرش را دید و به او لبخند زد چون محمد جوجه ها را دوست داشت ...