خرس نسترن دیگر دلش نمی خواست بالای كمد باشد.
او دلش گرفته بود. چون كسی با او حرف نمی زدو فقط قاب عكس بود كه با او حرف می زد. خرس می خواست گریه كند ولی نمی خواست نسترن ناراحت شود ...