چمنزاری بود مثل بهشت. گویی كه طاووسی پرهایش را در آن جا پهن كرده بود.
رنگارنگ و خوش بو. تا می شنیدی صدای پرنده بود و پرواز و آب و باد. اما شكارچی ها هم از این چمنزار خوش شان می آمد. روزی از روزها، شكارچی با دام و طعمه از راه رسید. دام اش را پهن كرد و طعمه را در ...