بعد از ظهر بود. مامان و سمانه از خونه بیرون اومدن. هوا سرد بود و برف می اومد. اونا می خواستن به مهمونی برن، برای همین به ایستگاه اتوبوس رسیدن. اتوبوس اومد و سوار شدن، تمام صندلی ها پر از مسافر بود. سمانه و مامان كنار یكی از صندلی ها...
داستان «اتوبوس و مادربزرگ» از قدیمی ترین نشریه كودك و نوجوان ایران، «كیهان بچه ها» انتخاب و تهیه شده است. «گلچین قصه های كیهان بچه ها » یك همكاری جدید بین تولیدات چند رسانه ای ایرانصدا و كیهان بچه ...