حسن كوچولو داشت در حیاط خانه بازی می كرد كه باران شروع شد.
مادربزرگ با دیدن سر خیس حسن فكری به سرش زد. او رفت و از توی صندوق اش كاموا و میل بافتنی بیرون آورد، عینك اش را به چشمش زد و شروع به بافتن كرد ... این برنامه ویژه فصل زمستان است