سحر، عروسك اش را خیلی دوست داشت. اسم اش پیرهن گلی بود.
سحر خیلی با پیرهن گلی بازی می كرد. پیرهن گلی هدیه ی مادربزرگ سحر بود. ولی مدتی بود كه دیگر سحر به عروسك اش توجهی نمی كرد ...