روزی و روزگاری در كشور یمن فرمانده ای بود بسیار بخشنده و دست و دل باز. آوازه ی بخشش او ورد زبان مردم كوچه و بازار شده بود. به همه می بخشید درست مثل ابر بهار.
كه دستش چو باران فشاندی درم توان گفت او را سحاب كرم اما بخشندگی حاكم یمن كجا و بزرگمردی حاتم طایی كجا. هر وقت كسی اسمی از بزرگی و جوانمردی حاتم می برد، حاكم حالش بد می شد و نمی دانست از ...