خرچنگ و عنكبوت هر دو تا شون گرسنه بودند و دلشون یه وعده غذای خوشمزه می خواست.
خرچنگ كه توی ساحل قدم می زد چشمش به بچه ماهی كوچولویی افتاد كه موج اونو از دریا بیرون انداخته بود. خرچنگ مهربان دلش به حال ماهی سوخت و با اینكه گرسنه اش بود ماهی كوچولو رو به دریا انداخت... داستان"خرچنگ ...