انوشیروان، پادشاه ایران وزیری داشت به نام بزرگمهر. او دستور داده بود تا طنابی كه سرش زنگوله ای داشت را دم در دادگاه قرار دهند تا اگر كسی شكایتی داشت؛ طناب را بكشد؛ زنگوله به صدا در بیاید و قاضی متوجه شكایت مردم بشود.
روزی قاضی متوجه صدای زنگوله می شود. به نگهبان ها دستور می دهد تا دم در بروند و ببینند چه كسی شكایت دارد. نگهبان ها دم در رفتند اما هیچ كس آنجا نبود. فقط الاغی پیر و زخمی در گوشه ای ایستاده بود. ...