سوسن شب خوابش نمی برد. او ناراحت بود.
چون مادرش را ناراحت كرده بود و مادرش برایش قصه نمی گفت. او دانه های اناری كه روی زمین ریخته بود را جمع نكرده بود. تازه، لجبازی هم می كرد ...