• 2 قطعه
  • 13 دقیقه
  • دوستی مار

    روزی بود و روزگاری. مردی بود و ماری. مار در خرابه ای خانه داشت. مرد هم كه هر از گاهی از اونجا رد می شد مار رو می دید كه از سوراخش بیرون می آید و گشتی می زنه و برمی گرده

    اطلاعات تکمیلی

    • نوع متن: متن اصلی
    • ترجمه / اقتباس شنیداری: آسیه حیدری شاهی سرایی
    • قالب كتاب گویا: روایی
    • سردبیر رادیویی: آسیه حیدری شاهی سرایی
    • تنظیم‌کننده: آسیه حیدری شاهی سرایی
    • دبیر سرویس: محمد مهدی شادبهر
    • رده سنی: كودك
    • راوی: اردشیر منظم
    • نام سریالی(نام طرح مشترك): قصه های كهن پارسی
    • منبع: ایرانصدا
    • نوع مرجع (نمایشنامه-نمایش رادیویی - برنامه-كتاب-فیلم): كتاب
    • ملیت: فارسی
    • پیشنهاد ما: تا مرا دم تو را پسر، یاد است دوستی من و تو بر باد است

    مرد كه هر روز مار رو می دید، كم كم از او خوش اش اومد و با مار دوست شد. این بود كه دوستی مرد و مار شد حكایتی برای ما. هم مرد از این دوستی راضی بود هم مار. مرد خیلی خیلی راضی بود! القصه، روزی مرد ...

    اطلاعات بیشتر

    چهارشنبه، ۱۲ اسفند ۱۳۹۴

    قرآن

    چهارشنبه، ۱۲ اسفند ۱۳۹۴
    چهار شنبه 18 آذر
    |
    11:33:21
    زنده