هر بار كه مرد مسافر به روستا می آمد، مردم جمع می شدند و به حرف های مرد مسافر گوش می كردند.
مرد مسافر یك روز درباره پیرزنی حرف زد كه دلش برای گل اندام، دخترش تنگ شده بود. مرد مسافر گفت كه پیرزن دلش برای نوه ی باهوش اش هم تنگ شده. از بین مردم دختر كوچولویی جلو آمد ...