من ایستاده بودم در روبه روی دریا گشوده بود ساحل آغوش سرد خود را میزد پرنده ی باد خود را به آب دریا آشفته بود گویی از باد خواب دریا
من ایستاده بودم در روبه روی دریا گشوده بود ساحل آغوش سرد خود را میزد پرنده ی باد خودرا به آب دریا آشفته بود گویی از باد خواب دریا امواج پر تلاطم آمد ناگاه از دور با های و هوی و غوغا كف بر ...