ترانه درمورد كلاغ
آقا كلاغه بر شاخه نشست قار و قاری كرد بالهایش را بست بیچاره كلاغ دلتنگ و غمگین خسته شده بود از دود ماشین بال و پرش را به من نشان داد پر كشید و رفت با داد و فریاد