شاگردان مكتب خانه از درس و مشق خسته شده بودند پس با هم یكی شده و نقشه ای كشیدند.
آنها تصمیم گرفتند تا هر كدام جداگانه به استاد بگویند كه رنگ رخش زرد شده و حالش هیچ خوب نیست. استاد وارد شد. شاگرد اول همانی را گفت كه قرار بود بگوید. شاگرد دوم هم. شاگرد سوم و چهارم و پنجم ...