دختر از این كه مرتب مشكلات مختلفی برایش رخ می داد گله مند بود. برای همین پیش پدر رفت.
او پیش پدر از روزگار و اتفاقاتش شكایت كرد. پدر سه كتری روی گاز گذاشت. در یكی تخم مرغ، در دومی قهوه و در سومی سیب زمینی ریخت ...