قصه های قبل از خواب مجموعه داستان های جدید است، كه خانم عذرا وكیلی عزیز، اون ها رو برای شما با صدای گرم و دلنشینشون می خونند
پدربزرگ صبح زود به باغ آمد تا نرمش كند. ناگهان چشمش به شلغم بزرگی افتاد كه سر از خاك بیرون آورده بود. او سعی كرد شلغم را از خاك بیرون بكشد اما هرچه تلاش كرد موفق نشد .... داستان «بیرون كشیدن ...