جری برای دیدن توماس به شهر رفت.
توماس، پسر جری، در محل زندگی قبلی اش نبود. جری نگران شد و جای تازه اش را از همسایه ها پرسید. جری به محل كار پسرش رفت و دید كه حسابی سر پسرش شلوغ است ...