كپل، دوتا چشم سیاه داشت.
یك روز خانوم موشی و كپل رفتند تا از انبار گردو بیاورند اما جز یك گردو چیزی در انبار نبود. مادر رفت تا دنبال غذا بگردد ولی كپل از رفتن مادرش ناراحت بود ...