یكی بود، یكی نبود. روز قشنگی بود. زن كشاورز نگاهی به سطلش انداخت و گفت: «چه شیر خوب و تازهای! گاو خوبم، از تو ممنونم! حالا میخوام كمی پنیر درست كنم، ولی اوّل باید آتیش روشن كنم.»
داستان «كلاغ و شیر»، نوشتهی «ریچل بلیدون» با ترجمهی «علیاكبر قاری نیت» را انتشارات «آبرنگ» چاپ و منتشر كرده؛ این داستان با همكاری «پایگاه كتاب كودك ایرانصدا»، در قالب كتاب گویا، تولید شده ...