در روزگاران قدیم، در چهارشنبهی آخر سال، رسمهای جالبی وجود داشت كه بهتدریج جای خودش رو به مواد منفجره و سروصدای زیاد داد. خالهنوشی توی این قصه به بچهها هشدارمیده تا حسابی مراقب خودشون باشن.
«حاجی فیروز» روزای قبل از عید میآد به شهر و با لباسهای قرمز براق و كلاههای بامزه و تنبك و دایره، فضای شهر رو شاد میكنه. اما توی شهر صدای ترقه و مواد منفجره میآد! حالا باید چیكار كنیم بچهها؟