زنعموی چاق و صبور، دیروز برای اولین بار توی عمرش، از این همه غذا پختن خسته شد. یعنی یكهو نفس بسیار بسیار عمیقی كشید و به دستهای تپل و سرخرنگ خودش نگاه كرد، بعد به مادرم گفت: «امروز صبح خودم رو توی آینه تماشا كردم. میدونی چی دیدم؟»
ما خانوادهی سلطنتی بیتربیتها هستیم. البته سالهاست كه كاخ ما به موزه تبدیل شده. مردم برای تماشا اینجا میآیند و برای همین ما توی كاخ كار میكنیم. پادشاه، سرایدار كاخ است و ملكه، آشپزخانه ...