رئوف مرد مومن و پاكی بود و به كسی بدی نمی كرد.
رئوف از مال دنیا یك خانه، یك مزرعه و یك گاو داشت.روزها به مزرعه می رفت و موقع برگشتن از مزرعه از جاده ای عبور می كرد كه بسیار زیبا بود. رئوف اصلا از راه خسته نمی شد. یك روز متوجه شد كه دزدی بدجنس ...