در روزگاران قدیم مردی به نام میرغضب یه گربهی سفید و ناز و ملوس داشت كه خیلی هم دوستش داشت. گربهی میرغضب همیشه باعث خوشحالی اون میشد، تا اینكه یه روز... .
چیه و چرا سرِ اینكه كی ژلههای توی یخچال رو خورده، با هم بحث میكنن. واسه همین هم كتاب رو صدا میكنن و ازش میخوان تا بگه حق با كیه. كتاب هم قصهی «میرغضب و گربه» رو براشون تعریف میكنه... ...