من و خواهر كوچیكم، همراه با پدر، جلوی خونه بودیم. اون شب مادرم كشیك بود؛ غروب كه شد رفت بیمارستان سرِ كارش. شام رو كه خوردیم من ظرفها رو جمع كردم و به آشپزخونه بردم و شستم. بعد اومدم پیش پدر و خواهر كوچیكم كه در اتاق نشسته بودن... .
كتاب گویای «بچه ها و كبوترها» در كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان تولید و با همكاری پایگاه كودك ایرانصدا منتشر شده است.