در زمان حضرت سلیمان، مرد راستگویی بود كه در كنارش خدمت می كرد. حضرت سلیمان به او گفت برای تمام این سالها خدمت از من چیزی بخواه.
مرد از حضرت سلیمان خواست تا زبان حیوانات را یاد بگیرد. او در مزرعه ی خود می نشست و به حیوانات نگاه می كرد و صحبت های آنها را می شنید. روزی صحبت های خر و گاو را شنید. اما این كار یاعث دردسر مرد ...