ترانه درمورد قاصدك زیبا و بیكلام همین ترانه
صبح شد و آفتاب از سفر شب رسید بر سر و روی زمین دست نوازش كشید قاصدكی با شتاب همسفر باد شد چرخ زد و چرخ زد شاد شد و شاد شد چون به هوا پركشید كرد به پایین نگاه گفت كه من میروم تا برسم پیش ماه ...