این شعر دربارهی پسربچهای است كه با دوچرخه زمین خورده و پولش افتاده توی جوی آب.
من با دوچرخه بودم یك اتفاق افتاد خوردم زمین و گم شد پولی كه مادرم داد آن پول، پول نان بود قِل خورد و رفت در جو من ماندم و دوچرخه با درد و زخم زانو ای كاش مثل دیروز میآمدم پیاده ...