روباهی بود كه غذای خودش رو با چرب زبانی به دست می آورد. در واقع روباه با زبان چرب و نرمش طعمه را رام می كرد و بعد شكار می كرد. یك روز روباه ماهی ایی را روی مقداری علف دید و از آنجا كه روباه باهوشی بود ماهی را برنداشت و نقشه ایی كشید.
در راه روباه میمونی دید، و با چاپلوسی و چرب زبانی و با وعده ریاست جنگل او را به سمت ماهی كشاند و میمون با سادگی و بدون استفاده از عقل و شعور در دام روباه افتاد و روباه ماهی را صاحب شد و فرار كرد. ...