باران میبارید و یك خانواده با ماشین در شهر درحال حركت بودند.
مادربزرگ نگران آنها بود، چون باران هرلحظه تند و تندتر میشد... نویسندهی كتاب زمانی داخل ماشین را توصیف میكند و از همهی جزئیات حرف میزند؛ زمانی هم به بیرون از ماشین میرود و جانوران زیر باران ...