ندیمِ پادشاه مردی باتجربه و سرد و گرم چشیده بود. او هرگز دروغ نمیگفت.
یك روز ندیمِ پادشاه در جمع یاران شاه گفت كه در یكی از سفرهایش مرغی را دیده كه آتش میخورد. حاضران از این سخن تعجب كردند. آنها باهم حرف زدند و كمكم به این نتیجه رسیدند كه مرغ آتشخوار اصلاً ...