روزی خارپشتی دست به كمر نزدیك درِ لونهاش ایستاده بود و از نسیم صبحگاهی لذت میبُرد و زیرِ لب ترانهی كوتاهی رو با خودش زمزمه میكرد. موقع خوندن، ناگهان به این فكر افتاد حالا كه همسرش مشغول نگهداری از بچههاست، بهتره به مزرعه بِره و ... .
افسانهی «خرگوش و خارپشت»، نوشتهی «یاكوب لودویگ كارل گریم» و «ویلهلم كارل گریم» معروف به «برادران گریم» است. این داستان را «هرمز ریاحی»، «نسرین طباطبائی» و «بهزاد بركت» ترجمه كردهاند و انتشارات ...