فصل زمستون بود و برف سنگینی باریده بود، پسر بینوایی مجبور شد با سورتمه بیرون بِره و هیزم بیاره. او هیزمها رو كنار هم گذاشت و دسته كرد؛ اما چون از سرما یخ كرده بود، بهتر دید كه به خونه نَره و آتیشی به راه بندازه و خودش رو كمی گرم كنه... .
افسانهی «كلید طلایی»، نوشتهی «یاكوب لودویگ كارل گریم» و «ویلهلم كارل گریم» معروف به «برادران گریم» است. این داستان را «هرمز ریاحی»، «نسرین طباطبائی» و «بهزاد بركت» ترجمه كردهاند و انتشارات ...