سربازی شجاع بود كه از چیزی نمیترسید و تَردستی هم بلد بود. او پس از پایان سربازیاش نتونست كاری دستوپا كنه، حتی تردستی هم به دردش نخورد. مرد در شهر پَرسه میزد و از مردم مهربون كمك میخواست.
افسانهی «چكمهای از چرم گاومیش»، نوشتهی «یاكوب لودویگ كارل گریم» و «ویلهلم كارل گریم» معروف به «برادران گریم» است. این داستان را «هرمز ریاحی»، «نسرین طباطبائی» و «بهزاد بركت» ترجمه كردهاند ...