من یه نجارم بچهها. براتون میز و صندلی میسازم. وقتی نشستهاید روی صندلیایی كه ساختهام، این شعرو بشنوید و بخونید.
من یه نجارم صبح میشم بیدار تا تنگ غروب كار میكنم كار با تخته و میخ با ارّهی تیز میسازم هرروز صندلی و میز بچههای خوب وقتی ببینند به روی آنها با هم میشینند