بریل كودكی كنجكاو بود. دوست داشت از همه چیز سر دربیاورد. او فرزند یك چرمدوز بود.
پدرش وضع مالی خوبی نداشت. خانوادهی بریل با آمدن لویی فكر میكردند كه او در بزرگسالی كمك پدر خواهد شد، اما همهچیز عوض شد. لویی نابینا شد. آن هم از هر دو چشم. او دیگر فقط میشنید؛ رنگها را، صداها ...