پهلوان درشتهیكلی بود كه شاگردی هم داشت. او با شاگردش در كوچه و بازار شعرهای شاهنامه را میخواند.
یك روز شاگرد پهلوان بهتنهایی در كوچه و بازار راه افتاد تا شعرهای شاهنامه را بخواند. ازقضا پادشاه او را دید و شعرخوانی او را شنید. پادشاه از شعرخوانی شاگرد لاغر و نحیف خیلی خوشش آمد و به او هدیه ...